دقیقه ۸۷ بازی با نفت، جباری طی نفوذی که از سمت چپ دروازه انجام میده توپ رو خیلی نرم روی دروازه ارسال میکنه و با ضربه سر حنیف عمران زاده تبدیل به گل دوم استقلال می شود. بازی با نتیجه دو بر صفر به پایان می رسه و استقلال قهرمان نیم فصل لیگ می شه.
***
بیش از ۳۶۰ دقیقه ازآن گل میگذرد و استقلال هنوز در نیم فصل دوم موفق نشده است گلی را در جریان بازی به ثمر برساند.
در چهار بازی اخیر استقلال تنها ۳ بار توپ را از خط دروازه حریفان عبور داده است که ۲ گل آن نتیجه ارسال از روی ضربات ایستگاهی و یک گل هم از روی نقطه پنالتی به ثمر رسیده است . این آمار به خوبی گویاست که تیم مظلومی در طراحی موقعیت گل روی دروازه حریفان دچار مشکل شده است. اما اشکال کار کجاست؟
***
استقلال نیم فصل اول، در اکثر بازیها با شیوه ۱-۳-۲-۴ که مورد علاقه مظلومی است به میدان میرفت و به نوعی میشود گفت که حتی چینش این تیم در فصل نقل و انتقالات برپایه بازی بر اساس چنین سیستمی بود . ۱-۳-۲-۴ مظلومی البته تفاوت بسیاری با ۱-۳-۲-۴ های مرسوم دنیا که بعضا در رئال مورینیو هم شاهد هستیم دارد. در جایی که باید محوریت روی نفوذ وینگ ها و بازی سازی از جناحین به دنبال بازی سرعتی و استارت های انفجاری و نفوذ از کناره ها به عمق برای دور زدن فضای پشت بک های (مدافعین کناری) حریف و رسیدن به دروازه باشد، در اینجا وینگر ها(در سمت راست بعضا میداوودی و برهانی و در سمت چپ چهره هایی مثل شریفات، یوسفی، زندی و…) خود فضا سازهایی هستند که در جهت اورلب طول عرضی زمین توسط بک های تیم (بلاخص خسرو حیدری که بهترین اورلبر ایران است) و اضافه شدن خود به خط حمله در کنار سنتر فوروارد مرکزی تیم (فرهاد مجیدی) عملا جناح مورد نفوذ را به سمت دروازه حریف تنگ کرده و سیستم هجومی تیم تبدیل به چیزی شبیه ۲-۵-۳ کلاسیک میشود.
در چنین شرایطی، جباری و تیموریان برای حمایت از فضای پشت سر حیدری که در عمق جناح راست حریف نفوذ کرده است به این سمت متمایل شده و میداوودی (یا برهانی) عملا نقش مهاجم نوک را بازی می کند و مجیدی کمی عقب تر نقش مهاجم مکمل (در بعضی اوقات بازیساز مکمل در کنار جباری) را ایفا میکند.
یعنی به عبارتی میداوودی با نفوذ به محوطه جریمه ، خط دفاع حریف را در محوطه شش قدم خود حبس کرده تا بازیکنی مثل مجیدی که موقعیت های گلزنی اش قالبا با اضافه شدن از عقب و احیانا پاس های تو در جباری و تیموریان ایجاد می شود، فضای خالی ایجاد شده در جلوی دفاع حریف را شکافته و خود را در موقعیت گل زنی قرار دهد که این امر هم مستلزم یک چهارچوب شناسی قوی است.
در چنین شرایطی کار برای خط دفاعی تیم حریف سخت میشود و شما ۳-۴ راه نفوذ هم زمان به سمت دروازه حریف ایجاد کرده اید (از شریفات که در این در این دقایق به علت تمرکز بازی روی جناح راست فضای خالی در اختیار گرفته است نباید گذشت.)
و البته این نکته را هم نباید فراموش کرد که این سیستم به شدت وابسته به خلاقیت و نبوغ ستارگانی است که شاید جانشینانی برای آنها وجود نداشته باشد. از خسرو حیدری ای که استاد شکافتن خط طولی کناری حریف است تا پایه گذار ایجاد فضای پایدار در فضای جلوی خط دفاع حریف باشد تا تیموریان که به خوبی خط عرضی میانی زمین را به یک فضای پوششی در پس جناح مورد نفوذ (خواه چپ باشد یا وسط یا راست) به فضایی بسته برای رهایی تیم حریف از پرسینگ شدید و حبس توپ در فاز هجومی آن منطقه توسط بازیکنان تبدیل می کند و فرهاد مجیدی ای که عملا باید هم برای خود بازی سازی کند و هم روزنه های دفاعی حریف را تشخیص دهد تا با نفوذ به عمق آن، کراسینگ از جناحین تیم را به فضایی امن برای نواختن ضربه سر توسط برهانی، میداوودی و حتی مدافع پیشتاخته تیم مبدل سازد.
شاید در نگاه اول چنین طراحی ای برپایه خلاقیت فردی ستارگان تیم در چهارچوب استفاده حداکثر از تواناییهای آنها جای گرفته است بسیار چشم نواز و زیبا به نظر برسد. ولی این سوال پیش می آید که چنین سیستم به شدت بازیکن محوری، در صورت کم شدن یک نفر از این زنجیره ای که قطعا جانشینان مناسبی که بتوانند آن را به خوبی نسخه اصل خود ایفا کنند چه به روزش خواهد آمد؟ آیا حمودی میتواند وظایف یک اورلبر در جناح راست را که بر اساس توانایی های خسرو حیدری طراحی شده است به خوبی او انجام دهد؟ آیا میتوانیم با قراردادن ساموئل در جایی که قبلا کیانوش رحمتی در آن ایفای نقش میکرد و آوردن رحمتی در پست تیموریان، وظایفی را که آندو به نحو احسن انجام میداد از کیانوشی که ذاتا بازیکن کند و عقب نگه دارنده است داشته باشیم؟ آیا به هم ریختگی مرکز خط دفاعی و ایجاد شکاف بین عمران زاده و منتظری نتیجه بردن کیانوش به یک خط جلو تر و آوردن هافبک دفاعی جدیدی که هیچ گونه هماهنگی ای با تیم ندارد در حساس ترین منطقه زمین نیست؟ آیا اشتباه نیست کاری که فرهاد مجیدی انجام میداد و در فوتبال ایران شاید چند مهاجم (مثل قاضی) تنها بتوانند نصفه و نیمه از پس مسئولیت آن برآیند را به یک مهاجم تازه وارد و فاقد ظرافت های فانتزی بدهیم؟ آن هم کسی که باید برای تحول فاز هجومی تیم در ۳۰ دقیقه پایانی بازی به عنوان یار جانشین وارد زمین شده و کم کم با ترکیب تیم و سبک بازی منحصر به فردش اخت شود؟
آیا برهانی ذاتا مهاجم نوک، میتواند وظایف میلاد را که هیچ وجه مشترکی با خصوصیات بازی آرش ندارد به خوبی انجام دهد؟
جواب تمام این سوالات مشخص است و البته نتیجه اش می شود افتادن همه بار حمله و طراحی های لازم و پر کردن جای آندو و خسرو و فرهاد، بر دوش یک بازیکن به نام جباری که وظایف کاپیتانی هم به او محول شده و جالب اینجاست که او اولین فصل کامل خود را پس از ۵ سال سپری میکند و همین امر احتمال مصدومیت او را افزایش میدهد.
به همین دلیل است که بازیکنان جانشین تنها از روی ضربات ایستگاهی، جایی که مدافعین حریف مزاحمتی برایشان ایجاد نمیکنند و فاصله لازم برای ارسال روی دروازه را در اختیار امثال زندی و جباری قرار میدهند می توانیم روی خلاقیت بازیکنانمان به گل برسیم.
خب سوال اینجاست که وقتی مجیدی نیست و تیموریان، حیدری و میداوودی مصدوم هستند باید چه کار کرد؟ راه حل این مساله داشتن یک پلن B مناسب که در طول فصل و طراحی تمرینات طراحی و به بازیکنان آموخته شده باشد و در مواقع حساس و اضطراری به کار گرفته شود. چیزی که استقلال نشان داده از فقدان آن در طول این مدت رنج می برده است.
وقتی استقلال به زمین سفت رسید
وقتی کارها بر وفق مراد پیش میرود و سختی های یک کار هنوز خود را نشان نداده اند، اصطلاحی در ضرب المثل ها وجود دارد که میگویند فلانی هنوز به زمین سفت نرسیده است (بدین معنا که هنوز با سختی و چالش مواجه نشده است تا عیار واقعی خود را نشان دهد).
این مساله در مورد بازی استقلال مقابل فجر به خوبی قابل رویت بود. جایی که اتفاقا سرمربی تیم از سفتی زمین حافظیه که مانع پیشبرد اهداف تاکتیکی اش شده است گلایه دارد و البته اولین بازی ای که مظلومی به توصیه کارشناسان تن به استفاده از ۲ مهاجم مرکزی میدهد و از قضا نتیجه ای هم حاصل نمیشود. مساله نگران کننده ای که علاوه بر رسیدن تراکتورسازی به حداقل فاصله با استقلال وجود دارد این است که بازی فینال جام حذفی را هم باید در همین ورزشگاه درحالی انجام دهیم که تیم حریف به اندازه ما با بازی در چنین کیفیتی بیگانه نیست.
در درستی تصمیم مظلومی در مورد انتخاب ۲-۴-۴ به عنوان سیستم بازی تیمش(از زمانی که میداوودی وارد زمین شد) و استفاده از دو مهاجم همزمان شکی وجود ندارد. ولی آیا وقتی ۲-۴-۴ شما در حالت لوزی (دیاموند) چیده میشود بازهم هدف بر پایه اورلب و نفوذ از جناحین باید چیده شود؟ قراردادن خسرو حیدری در فاصله کمتری با خط عرضی انتهای زمین حریف، به نوعی حکم مهار او را در زمین دارد (خسرو عملکردش زمانی بهتر است که فاصله بیشتری با دروازه حریف دارد) و البته قرار گرفتن امیر آبادی در پشت سر او که منجر به ایجاد یک روزنه گشاد در فاصله بک و پیستون راست استقلال یک اشتباه محض از سوی کادر فنی بود که توسط تیم فجر به خوبی شناخته شد و مورد هجوم قرار گرفت.
قطعا اگر استقلال سیستم مناسبی بر اساس داشته های خودش ارائه ندهد در دو بازی سخت پیش روی خودش مقابل فولاد و تراکتورسازی به مشکل خواهد خورد و البته بازی در همین زمین در فینال جام حذفی هم برایش دردسر ساز خواهد شد.
پیشنهاد نگارنده: با توجه به خصوصیاتی که از خسرو حیدری ذکر شد، بهتر است از حمودی که بازیکنی فیزیکی تر است در جلو استفاده شود و خسرو یک خط عقب تر در پست دفاع راست به میدان برود. از طرفی برای نفوذ از سمت چپ باید بر پایه سرعت شریفات و تشکیل یک زوج هجومی با برهانی عمل کنیم که همین امر به جباری برای تمایل به سمت راست، (جایی که محور بازیسازی تیم قرار میگیرد میدهد) آزادی عمل بیشتری میدهد. در خط هافبک دفاعی هم قطعا باید اولویت با کسی باشد که فانتزی تر و هجومی تر است. یعنی ساموئل!
این چیزیست که جلوی تیمهای سرعتی همچون تراکتور و فولاد که بازیشان به شدت باز و با شعاع های حرکتی طولانی هست و البته بازی فینال جام حذفی مقابل شاهین به دردمان خواهد خورد. (البته تا زمان اضافه شدن تیموریان)
و در صورت گره خوردن بازی به هر دلیل پلن دوم تیم (یا حتی پلن نیمه دوم و پس از تعویض ها)
در اینجا رحمتی با وظایف به شدت دفاعی تر و به منظور حفظ بازی در یک سوم میانی و برداشتن بار مرکز خط دفاعی وارد زمین میشود. حمودی و شریفات درنقش پیستون ها تعویض شده و زندی و یررکوویچ به ترکیب اضافه شده و در نهایت ۳-۳-۴ مرکزی در زمین اجرا خواهد شد. به شکلی که یرکویچ به عنوان مهاجم نوک و در عقبش دو مهاجم سرعتی (برهانی و میداووی) ایفای نقش خواهند کرد. در سمت راست جباری با وظایف فانتزی و بازیسازی و زندی با وظایف درگیر شونده و فیزکی و البته کراسینگ به کناره ها و محوطه جریمه توپ رسانی خواهند کرد. در این شرایط سرعت نفود میلاد و آرش خط دفاعی حریف را باز کرده و برای یرکویچ در فاز میانی خط حمله فضا سازی خوبی انجام خواهند داد. این مساله با ایجاد تلفیقی از بازی زمینی و هوایی، از خستگی بازیکنان نسبت به بازی فانتزی در زمینی که سرمربی تیم آن را سفت میداند میکاهد و باعث میشود بار هجومی و انرژی نفوذ تیم در تک تک دقایق بازی حفظ شده و حتی در صورت عقب افتادن در بازی بتوان تا دقایق پایانی برای رسیدن به گل امیدوار بود. از خصوصیت های خوب این ترکیب به نوعی دیگر سادگی در تبدیل از حالت هجومی به تدافعی است و البته نگه داشتن توپ در یک سوم دفاعی خود برای طراحی ضد حملاتی که بارش بر دوش برهانی و میداوودی خواهد بود.
***
نکته حائز اهمیت این است که استقلال(هم کادر فنی و هم بازیکنان) بدون فرهاد بودن را هنوز باور نکرده اند و قصد ایجاد نگرش تیم بدون فرهاد در اندیشه های خود را ندارند و همین است که انتظار تکرار نمایش هایی که در نیم فصل اول از تیم شاهد بودیم فشار روحی و روانی زیادی روی بازیکنان حاضر در خط حمله کنونی ایجاد کرده و به خودی خود ایجاد فرسایش میکند.
اگر مظلومی نخواهد در تفکرات خود تجدید نظر کند، شاید فرصت کسب دوجام در یک فصل برای اولین بار در تاریخ برای آبی پوشان پایتخت از دست برود و نتیجه یأس و رسیدن به بن بستی که در مصاحبه هایش هم خودنمایی میکند به زودی حالت عینی به خود گیرد.